اقتصاد چگونه کار میکند؟ چالشهای بیکاری: از نظریههای اقتصادی تا واقعیتهای بازار کار
دلایل تداوم بیکاری و ناکارآمدی نظریههای اقتصادی
اقتصاددانان کلاسیک اقتصاد را سیستمی کارا و خودتنظیم میدانستند، اما این دیدگاه نتوانست بحرانهای اقتصادی نظیر رکود بزرگ دهه 1930 را توضیح دهد. جان مینارد کینز با ارائه نظریه خود، نقش دولت در مدیریت تقاضا و اشتغال را برجسته کرد. با این حال، نظریههای کینزی نیز در دهه 1970 در مواجهه با رکود تورمی ناکارآمد بودند. بحران مالی 2008 نیز چالشی مشابه برای مکتب انتظارات عقلایی ایجاد کرد که لوکاس و پرسکات معرفی کرده بودند.
یکی از رویکردهای نوین در تحلیل بیکاری، نظریه جستوجوی شغل است که بر تلاشهای کارگران و کارفرمایان برای یافتن یکدیگر تمرکز دارد. این نظریه سعی دارد بیکاری را در چارچوب تعادل عمومی والراسی و با در نظر گرفتن اصطکاکهای بازار توضیح دهد. با این حال، تلاش برای ترکیب نظریه جستوجو با مدلهای چرخه تجاری واقعی به دلیل نوسانات کمتر پیشبینیشده برای بیکاری نسبت به واقعیت، ناکام بوده است.
بیکاری بالای دوران رکود، نظیر نرخ 24 درصدی در دوران رکود بزرگ، نمیتواند تنها نتیجه مکانیزمهای بازار آزاد باشد. حتی نظریهپردازانی همچون فریدمن نیز معتقد بودند سیاستهای پولی دولت در تشدید این وضعیت مؤثر بوده است. این دیدگاه بر محدودیتهای بازار آزاد در ارائه پیآمدهای کارا تأکید دارد.
نقش فناوری جستوجو و ناکارآمدی بازار
فرایند جستوجو، شامل زمان و تلاش کارگران و کارفرمایان، به تولید مشاغل منجر میشود. با این حال، بازار جستوجو به دلیل اطلاعات نامتقارن و نبود علائم قیمتی کافی، ناکارآمد است. در بسیاری موارد، نهادهای کاریابی قادر به ارائه هماهنگی مناسب بین عرضه و تقاضای شغل نیستند. بهویژه در کشورهایی که بیمه بیکاری و مزایای دولتی وجود دارد، کارگران ممکن است انگیزه کافی برای پذیرش مشاغل جدید نداشته باشند.
عوامل تعادلی و تداوم بیکاری
اقتصاددانان معتقدند هر نرخ بیکاری، تعادلی است، به این معنا که هیچ نیروی مشخصی برای تغییر آن وجود ندارد. این امر میتواند توضیح دهد چرا بیکاری بالا برای مدتهای طولانی ادامه مییابد. علاوه بر این، کاهش دستمزد بهتنهایی نمیتواند مشکل بیکاری را حل کند؛ زیرا هزینههای تطبیق نیروی کار با مشاغل جدید و رقابت کارگران برای مشاغل با دستمزد بالاتر، این فرآیند را محدود میکند.