کتاب “مبارزه با نابرابری: بازنگری درباره نقش دولت” محصول همکاری و هماندیشی جمعی از دانشوران علوم اجتماعی در مورد چالش نابرابری در کشورهای مختلف است. این کتاب شامل مشارکت اساتید برجسته از دانشگاههای معتبری همچون هاروارد، شیکاگو، برکلی، امآیتی، مدرسه اقتصاد لندن، مدرسه اقتصاد پاریس، کالج لندن و دیگران میشود. در این کتاب، نویسندگانی چون دارون عجماوغلو، گریگوری منکیو و فیلیپ آگیون نیز مشارکت داشتهاند.واقعیت نابرابری به وضوح قابل مشاهده است. از ابتدای دهه 1390، درآمد درجهبندی بالاترین و پایینترین دهک جامعه ایران به ترتیب به 10.5 برابر و 14 برابر افزایش یافته است. تحقیقات نشان میدهند که ثروت دهکِ برخوردار در ایران بیش از 45 برابر ثروت دهکِ فقیرترین است و بیش از 50 درصد ثروت کشور در دستهِ دهکِ مرفه قرار دارد. این حقیقت از نابرابری بسیار شدید در توزیع ثروت در کشور گزارش میدهد.
علاوه بر این، 80 درصد سپردههای واقعی بانکها توسط تنها 10 درصد از سپردهگذاران انجام میشود. این وضعیت در دهه 90 نیز بدتر شده و فرصتهایی که به عنوان نتیجهٔ رشد اقتصادی دهه 1380 ممکن بود تا ماندگاری فقر در طی زمان حفظ شود، دیگر وجود ندارد.وضعیت نابرابری در سطح جهان نیز به طور کلی مشابه است. در سال 2010، دارایی 388 نفر ثروتمندترین افراد جهان معادل دارایی سهمیلیارد و 300 میلیون نفر دیگر بوده است. در آمریکا، دارایی دهک اول جامعه تقریباً 9 برابر دهک پایینتر قرار دارد و دارایی خانواده والمارت برابر با 40 درصد پایینیترین قشر جامعه آمریکا است. در اروپای غربی، به دلیل سیاستهای متفاوتی همچون مالیات تصاعدی، نهادهای قویتر بازار کار، قوانین حداقل دستمزد و نقش گستردهتر دولت در زمینههای بهداشت، آموزش و حمایت اجتماعی، وضعیت بهتری دارد، اما نابرابری همچنان وجود دارد.
نابرابری پیامدهای وخیمی را به همراه دارد. سرخوردگی عمومی جوانان که نه تنها آیندهای برای کار پیدا نمیکنند بلکه حتی با داشتن شغل نیز نمیتوانند زندگیای را بسازند که برآوردهکننده خواستههایشان باشد، یکی از پیامدهای اجتماعی و سیاسی خطرناک این وضعیت است. سازمان بینالمللی کار تعداد 220 میلیون بیکار را در بازار کار گزارش داده و اطلاعات نشان میدهند که هر سال 40 میلیون جوان به بازار کار جهانی اضافه میشوند. این مسئله میتواند لشکر بیکاران به چالشی جدی برای همه کشورها تبدیل شود، مگر آنکه تغییرات جدی در مسیر رشد اقتصادی و جوامع ایجاد شود. در کتاب “تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است” نوشته ویلکینسون و پیکت، پیامدهای آسیبزا نابرابری به طور مفصل و چندجانبه مورد بررسی قرار میگیرند. سایمون کوزنتس، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1971، معتقد بود که تا زمانی که امکان توزیع منصفانهتر درآمد حاصل از رشد اقتصادی وجود داشته باشد، باید به تعویق انداخته شود.
او فکر میکرد که رشد اقتصادی میتواند نابرابری را کاهش دهد؛ اما تحقیقات توماس پیکتی نشان داد که کاهش نابرابری در غرب نه به دلیل مکانیسمهای اقتصادی، بلکه به علت تدابیر اجتماعی و سیاسی ناشی از ترس از مارکسیسم و شوروی در دوره 1946 تا 1970 رخ داده بود و پس از آن، نابرابری دوباره افزایش یافت. اکنون نابرابری به یک مسئله جدی برای کشورهای مختلف تبدیل شده و اقتصاددانان را به تحلیل و تلاش برای یافتن راهحلهای کاهش نابرابری ترغیب کرده است. نابرابری همواره یک موضوع مورد توجه اقتصاددانان بوده و از زوایای مختلف بررسی شده است. این کتاب، تمام این سؤالات و مسائل مرتبط با نابرابری را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهد و نویسندگان به اشتراکگذاری تجربیات و تحلیلهای خود از زوایای مختلف این موضوع میپردازند.یکی از مزایای بارز این کتاب، تلاش برای ارائه راهحلهاست. راهکارهای ارائهشده در این کتاب به سه مرحله اصلی پیش از تولید، تولید و پس از تولید تقسیمبندی میشوند.
این راهکارها در بخشهای چهارم تا یازدهم کتاب گنجانده شدهاند و بالغ بر 60 درصد از محتوای کتاب به تدوین راهکارها اختصاص داده شده است. این راهکارها اغلب به اموری همچون توزیع منصفانه سرمایه انسانی، تجارت و سرمایهگذاری خارجی، توزیع سرمایه مالی، تغییرات فناورانه، سیاستها و ابزارهای بازار کار، حمایت اجتماعی و مالیات تصاعدی متمرکز میشوند. این کتاب در اصل به مسائل نابرابری در کشورهای غربی متمرکز است، اما تمامی فصول در نهایت بینشهای مفیدی را برای دیگر کشورها، از جمله ایران، ارائه میدهد.ویراستاران این کتاب از اهمیت اولویتدهی به مبارزه با نابرابری و نقش محوری آن در بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی خبر میدهند. آنها از توافق نویسندگان کتاب بر این موضوع تأکید میکنند که مبارزه با نابرابری صرفاً از طریق تحریک رشد اقتصادی یا کاهش مداخلات دولتی امکانپذیر نیست.
ایشان تأکید میکنند که «میان نویسندگان بخشهای مختلف کتاب حاضر توافقی عمومی دارند که در اقتصادهای مدرن، نابرابری بهصورت گسترده در طبقه متوسط و فقیرانه شیبیافته است و باید برخورد شود. شرکتها و طبقه ثروتمند به طرز غیرمعقولی بزرگ واگرا کرده و تأثیر بزرگی بر تعیین قوانین اقتصادی دارند» (صفحات 41-42). این کتاب همچنین نشان میدهد که مقابله با نابرابری نیاز به تدابیر کارآمدتر و ایدهآلتر دارد و «تدوین سیاستهای جدید به منظور کاهش نابرابری نیازمند فهم عمیقتری از این مسئله است» (صفحه 43). این کتاب به اقتصاددانان فرصت میدهد تا به تحلیل و تدوین راهکارهای جدید برای مبارزه با نابرابری بپردازند. این نوع تغییر در نگرش اقتصاددانان از منتقدان به تلاشگران برای تدوین راهکارهای مؤثر به نظر میرسد.
کتاب “مبارزه با نابرابری” به دلیل تنوع و ارزش بالای مطالبی که در آن گنجانده شده است، به همه افراد علاقهمند به علوم اقتصاد، سیاست اجتماعی، سیاست عامه و مبارزه با نابرابری توصیه میشود. این کتاب مخصوصاً برای اقتصاددانان، فیلسوفان و جامعهشناسان تعاملی بوده و به آنها فرصت میدهد تا به تجزیه و تحلیل عمیقتری از دلایل و پیامدهای نابرابری پرداخته و راهحلهای موثر برای مقابله با این چالش تهدیدآمیز را ارائه دهند. این کتاب نشان میدهد که مبارزه با نابرابری بهرهورانه نه تنها از منطق نظری بلکه از شواهد و اطلاعات کافی پشتیبانی میشود. افراد و نهادها از شرکتها و دولتها تا جنبشهای مردمی، میتوانند نقش مؤثری در مبارزه با نابرابری ایفا کنند، شرط آنکه این مبارزه با دقت و با راهکارهای متناسب طراحی شود. این کتاب چشماندازی روشن از تدابیری که برای کاهش نابرابری و بهبود وضعیت جامعه ارائه میشود، ارائه میدهد و از آنجا که نابرابری یک چالش جهانی است، میتواند به تمامی کشورها و جوامع کمک کند.