آیا شریانهای انرژی اسرائیل پاشنهآشیل واقعی این رژیم هستند؟
اگر ایران بخواهد این زیرساختهای حیاتی نفت، گاز و برق را هدف بگیرد، اسرائیل چه بهایی خواهد پرداخت؟
ساختار انرژی اسرائیل، همان نقطهضعفی است که اگر قفل راهبردی بر آن زده شود، کل ماشین امنیتی و اقتصادی این رژیم فلج خواهد شد. برخلاف تصور عمومی، اسرائیل کشوری با استقلال انرژی نیست. بخش عمده برق و مشتقات نفتی آن، از مسیرهای محدود و شریانهای پرریسک تأمین میشود. دو پالایشگاه حیفا و اشدود روزانه نزدیک 300 هزار بشکه نفت خام را به مشتقات حیاتی تبدیل میکنند. همینطور، تولید برق اسرائیل بهشدت به سه میدان گازی لویوتان، تامار و کاریش وابسته است؛ میدانهایی که بیش از 70 درصد برق کشور را تأمین میکنند. زیرساخت انتقال گاز از این میادین به نیروگاههای ساحلی و مرکزی، عملاً ستون فقرات حیات اقتصادی و نظامی اسرائیل است.
فارغ از نکته بیان شده، نیروگاههای بزرگ مانند اوروت رابین، روتنبرگ و هاگیت سهم تعیینکنندهای در پایداری شبکه برق دارند و تمرکز جغرافیاییشان در نوار ساحلی، آسیبپذیریشان را دوچندان کرده است. اگر ایران بخواهد، میتواند با تمرکز هدفمند روی این شریانهای محدود، هزینه توقف عملیات و نقض توافقها را برای اسرائیل به سطحی برساند که جبرانناپذیر باشد. این رژیم، برخلاف تبلیغات رسانهایاش، نه ذخایر راهبردی کافی دارد و نه ظرفیت جایگزینی سریع زیرساختهای انرژی را در صورت حمله گسترده.
اسرائیل بهدرستی میداند که ادامه یا نقض توقف عملیات، بهمعنای پذیرش خطر قطع شریانهای نفت، گاز و برق است؛ خطری که اثرات آن ظرف روزها در زندگی روزمره، اقتصاد و حتی توان لجستیکی ارتش آشکار میشود. اگر ایران اراده کند این شریانها را نشانه برود، رژیم صهیونی باید بهای غیرقابل جبرانی را بپردازد. این همان نقطه فشار راهبردی است که آینده تحرکات اسرائیل را تعیین میکند.