اهمیت
کاهش قدرت خرید خانوارها: وقتی بخش عمدهای از درآمد خانوارها صرف هزینههای مسکن و خوراکی شود، پول کمتری برای سایر نیازهای ضروری مانند بهداشت، آموزش، و حملونقل باقی میماند.
افزایش نابرابری اجتماعی: خانوارهایی که توانایی پرداخت هزینههای بالای مسکن و خوراکی را ندارند، ممکن است در وضعیت فقر قرار گیرند. این وضعیت به شکاف طبقاتی دامن میزند و میتواند نارضایتی اجتماعی را افزایش دهد.
نکات تکمیلی
مرکز آمار اخیراً گزارشی درباره هزینه و درآمد خانوارهای شهری و روستایی در سال 1402 منتشر کرد. بر اساس این گزارش، متوسط درآمد سالانه یک خانوار شهری در سال 1402 برابر با 256 میلیون و 900 هزار تومان بوده و متوسط هزینههای آنها به 206 میلیون و 500 هزار تومان رسیده است. از این مبلغ، حدود 51 میلیون تومان صرف هزینههای خوراکی و دخانی شده و باقیمانده به هزینههای غیرخوراکی اختصاص یافته است.
در سه سال اخیر، متوسط هزینه کل سالانه خانوارهای شهری بهطور متوسط 49.2 درصد افزایش یافته، در حالی که متوسط درآمد خانوار نیز رشدی معادل 50.9 درصد داشته است.
سبد هزینهای خانوارهای شهری نشان میدهد که مسکن، سوخت و روشنایی بیشترین سهم را از هزینهها با 42.4 درصد به خود اختصاص دادهاند. در رتبه دوم، هزینههای خوراکی و دخانی با سهم 24.9 درصد قرار دارند. پس از آن، هزینههای بهداشت و درمان، حملونقل و ارتباطات و کالا و خدمات متفرقه جای گرفتهاند.
در میان هزینههای خوراکی و دخانی خانوارهای شهری، گوشت با سهم 24.7 درصدی بیشترین سهم را دارد. پس از آن، میوهها و سبزیها با سهم 17.3 درصد، آرد، رشته، غلات، نان و فرآوردههای آن با 16.2 درصد، و شیر و فرآوردههای آن و تخم پرندگان با 11.1 درصد قرار دارند.
شایان ذکر است که پایینبودن سهم یک کالای خوراکی در هزینههای خوراکی لزوماً به معنای ارزانتر بودن آن نیست و ممکن است به دلیل میزان مصرف کمتر در طول سال باشد.
در این گزارش نشان میدهد میزان اختلاف متوسط هزینه سالانه خانوار شهری دهک اول و دهک دهم برابر 542 میلیون بوده است.