دست نامرئی: بر اساس نظریه آدم اسمیت در دست نامرئی مردم در اقتصاد بازار رفتار مشابه دارند یعنی زمانی که مردم آزادانه انتخاب می کنند که چه چیزی تولید و چه چیزی بخرد در این حالت دست نامرئی رقابت مبادله کالا و خدمات را به گونهای هدایت میکند که نفع شخصی موجب نفع و سود جمع شود برای درست عمل کردن دست نامرئی جامعه باید از حقوق مالکیت قدرتمند و اصول اخلاقی و قوانین حقوقی برخوردار باشد.
مارژینالیسم: این تئوری میگوید که اهمیت و ضرورت کالا در تعیین قیمت آن کالا آنقدر مهم نیست بلکه ترکیب فراوانی و مطلوبیت استفاده از آن، قیمت آن را تعیین میکند مردم با مصرف هر واحد اضافی از محصولی که استفاده میکنند مطلوبیت کمتری خواهم برد مثال درست است که شما سیب دوست دارید ولی آنقدر زیاد نمیخورید که سبد خالی شود و بعد از خوردن مقدار کمی، از آن دست خواهد کشید. همچنین مثال آب الماس با توجه اینکه آب حیاتی و مهم است اما به دلیل فراوانی آن قیمت بسیار پایینتری نسبت به الماس دارد.
تراژدی منابع مشترک: گاهی اوقات اقدامات عقلایی فرد میتواند برای گروه کاملاً غیر عقلانی باشد مثال چراگاه گاو منبع محدود یک دارایی مشترک است و دنبال برداشت بیش از اندازه عملاً از بین میرود که به این مسئله تراژدی منبع مشترک میگویند . این تراژدی معمولاً در مسائل محیط زیستی مانند ماهیگیری یا آلودگی و غیره دیده میشود این موضوع از اثرات جانبی اقتصاد است.
حقوق مالکیت: نبود حقوق مالکیت یعنی بازار ناکارآمد است حقوق مالکیت اختیار تام یک محصول شرکت یا قطعه زمین یا حتی یک ایده و فکر خلاقانه را به مالک میدهد. مالک میتواند دولت یا فرد حقیقی باشدکه حق انحصاریاستفاده از منافع آن را دارد.حقوق مالکیت چقدر مهم است؟ 1-انگیزه صاحب ایده را بیشتر میکند برای نوآوری و کار بیشتر ۲- اینکه برخی از مشکلات مانند:کاهش ذخایر دریایی ماهیگیری و یا آلودگی شدید هوا رفع میشود. چگونه؟ هوا به این دلیل اینکه نمیتوان برای هوا حقوق مالکیت تعریف کرد زیرا متعلق به کسی نیست و نمیتوان کسی را محدود کرد. اما با ایجاد حقوق مالکیت مجوز صادر میشود و استفاده از این کالا به اشخاصی محدود میشود که مجوز داشته باشد بنابراین میتوان منبع را کنترل کرد و از آنجا که این مجوزها معامله پذیرند بازاری شکل میگیرد و برای استفاده منابع، قیمتی تعیین میشود.
اصل «آلوده کننده میپردازد» : به مبنای این اصل قیمتها باید بازتابنده کل هزینههای تولید باشند و با اصول اخلاقی و عدالت و مسئولیت سازگار است. مثال اگر کارخانهای برای تولید، محیط زیست را آلوده کند باید هزینه آن را بپردازد برای پرداخت این هزینه از قاعده PPP و از انواع ابزار قانونی مانند مالیات پیگویی مجوز آلودگی سهمیه بندی و غیر بهره میگیرند.
کژ گزینی (عدم تقارن اطلاعات): زمانی که یکی از طرفهای معامله اطلاعات بیشتری از محصول نسبت به طرف دیگر داشته باشد گفته میشود در این حالت مکانیزم بازار به خوبی عمل نمیکند چون در این حالت فروشنده وسوسه میشود تا سود بیشتر ببرد و محصول را به قیمتی بالاتر بفروشد. مثال خودروی کارکرده یا در بیمه سلامت با کژ گزینی افراد ناسالمی جذب میشوند که هزینه درمانی بالایی دارند. برای مقابله با آن باید از طریق واسطه بیطرف مانند مکانیک یا مقررات حقوقی مانند چکاپ اطلاعات بهتر و کاملتری جمع آوری کرد.
کژمنشی: کژمنشی بیشتر به رفتار غیر اخلاقی اشاره دارد وقتی اطلاعات به خوبی بین دو طرف توزیع نشود یکی از طرفین میتواند با هزینه طرف مقابل به هدف خود برسد در این شرایط مثال بیمه خودرو، راننده است که ریسک میکند و به صورت خطرناک رانندگی میکند اما مسئولیت آن به گردن دیگریست و اگر اتفاقی افتد دیگری یعنی بیمه میپردازد.
فرضیه بازار کارا: در بازار کارا سرمایهگذاران نمیتوانند قیمت داراییها را حدس بزنند و سود کسب کنند تا زمانی که اطلاعات جدید باعث تغییر ارزش یک دارایی نشود هیچ کسی نمیتواند واقعا بداند قیمت آن چگونه تغییر میکند یا شانس و پیش بینی درست یا اینکه به اطلاعات محرمانه دست یافته باشید که غیرقانونی است.
رانت خواهی: معمولا با فرایند لابیگری منابع اقتصادی ارزشمند گسترش مییابد زیرا گروه رقیب در تلاش برای دستیابی به منافع خاص خودش است. لابیگری به جای اینکه منافع عمومی را در مقیاس بزرگ گسترش دهد منافع گروه خاصی را تامین میکند. افراد و سازمانی که قدرت سیاسی بیشتری داشته باشد در این فرایند بیشترین بهره را خواهد برد در مجموع فرایند رانتخواهی به کاهش بهرهوری اقتصادی منجر خواهد شد.