سیستمهای اقتصادی
نظام سرمایه داری بازار آزاد : فریدمن میگوید که در این بازار آزاد و افراد خصوصی هستند که میتوانند بهترین تصمیمگیری را داشته باشند و دولت تنها در حوزه نظامی یعنی امنیت غذایی و شاهراه های اصلی، باید ورود کند و بقیه موارد را به بازار آزاد بسپارد. دولت در این نظام وظیفه قانونگذاری و حفاظت از قانون مالکیت خصوصی و غیره را بر عهده دارد.
سوسیالیسم بازار : در این نگاه از اقتصاد دولت مالک ابزارهای تولیدی است و قیمت گذاری نیز میکند اما شرکتها یا بنگاهها تحت مدیریت خودشان است که این میتواند وضعیت را برای هر دو آنها مطلوب کند. برای مثال در شوروی سابق در دوره گورباچف برای بنگاههای دولتی مجوز مدیریت خودمختار صادر کردند یا امروزه در چین و ویتنام هم اقتصادی نزدیک به اقتصاد سوسیالیسم دارند.
برنامهریزی مرکزی: دولت تمام ابزارها و کارخانهها را کنترل میکند و تمام تصمیمات سرمایهگذاری را میگیرد و در آن نیروی بازار هیچ نقشی ندارد این اقتصاد ها تا دهه ۱۹۷۰ در بیشتر کشورهای بلوک شرق و چین هم حاکم بود اما پس از موج آزادیخواهی این اقتصادهای دستوری به اقتصاد سوسیالیستی بازار تبدیل شدند.
مرکانتیلیسم یا سوداگرایی: این نوع تفکر میگوید بیشتر از آنچه که وارد میکنی باید با مداخله دولت از طریق تعرفه و یارانهها صادر کنی. این دیدگاه در قرن ۱۶ و ۱۷ محبوبترین دکترین اقتصادی بود و در قرن ۱۹ در آمریکا و آلمان فراگیر شده بود و همچنین در کشورهای شرق آسیا تایوان چین کره جنوبی سنگاپور و غیره نیز نقش مهمی در توسعه داشت. امروزه به این دیدگاه ناسیونالیسم یا ملیگرایی اقتصادی یا تئوری رشد صادرات محور هم میگویند.
شوک درمانی: برخی معتقدند بهترین راه نجات در شرایط بحران اقتصادی اقدامی سریع و ناگهانی است که به آن شوک درمانی میگویند مثال دولت آلمان در سال های ۱۹۷۴ و ۱۹۴۸ به طور ناگهانی کنترل قیمتها و یارانهها را رها کرد و در نتیجه محصولات به بازار برگشتند فقر کاهش یافت و آلمان از طریق شوک درمانی به سرعت به اقتصادی با بازار توسعه یافته تبدیل شد. البته این مسئله همواره جوابگو نیست مثال روسیه پس از فروپاشی شوروی، خصوصیسازی باعث شد تا مالکیت نفت و گاز سودآور به دست عده خاص افتاد و فسادی عظیم در روسیه رخ داد.
اجماع واشینگتن: ثبات، خصوصی سازی، آزادسازی، جهانیسازی و تعادل در بودجه به ادعای اجماع واشینگتن بهترین نسخه برای ترمیم اقتصاد است یعنی کنترل دولت محدود شود و دولت کوچک شود حال اقتصاد رشد میکند. این سیاستها متناسب با شرایط آمریکای لاتین بوده اما با پیشنهاد بانک جهانی و صندوق بین المللی پول خیلی زود در کشورهای دیگر حتی فقیر هم اجرا شد در حالی که به خاطر اینکه شرایط یکسانی نداشتند به جای سودمندی برای کشورشان باعث آسیب به کشور شدند.