امروزه شاید بتوان اصلیترین هدف همه جوامع، را پیشرفت در همۀ ابعاد زندگی فردی و اجتماعی دانست. جهان امروز دریافته است که تعلیم و تربیت آشکار و ضمنی افراد نوعی سرمایهگذاری ملی است و هر کشوری که در این راه تلاش بیشتری نماید، بدون شک از ثمرات آن در آینده برخوردار خواهد شد. بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت و توسعه در جوامع پیشرفته نیز نشان میدهد که همه این کشورها از نظام تربیتی توانمند و کارآمدی برخوردار هستند. این کشورها نسبت به هرگونه ضعف در فهم مفاهیم و مهارتهای مربوط به تصمیمگیری و تحلیل اقتصادی حساس بوده و برنامههایی را جهت مقابله با آن از سطح کودکستان تا دانشگاه از طریق برنامههای رسمی و غیررسمی تدارک میبینند. آنگونه که در بررسی اجمالی از مستندات این قبیل برنامهها و اهداف و محتوای آنها بهدست میآید، هدف از این آموزشها، فهم خوب و کافی از دانش اقتصاد برای آحاد آن جامعه است؛ به نحوی که در عرصه مسائل اقتصادی شخصی و مسائل پیچیدهتر از قبیل سیاستهای اقتصادی کشور، بتوانند ادراک، قضاوت و رفتارهای مستدل و عقلایی را در یک دنیای پیچیده و متحول از خود نشان دهند. اما در جامعه ما وضعیت دیگری حاکم است. دانشآموختگان نظام آموزشی کشور که وارد زندگی خانوادگی و عهدهدار مسئولیتهای اجتماعی مختلف میشوند، به نحو نظاممند واجد اطلاعات مورد نیاز از مفاهیم و اصول اولیه اقتصادی نیستند. بهطوری که نه در زندگی فردی خود و در مواجهه با موقعیتها و شرایطی که صبغه اقتصادی دارند، آنگونه که باید و شاید حضور دارند و نه در تفسیر و تعبیر جریانات و تحولات و وقایع اقتصادی کشور، توانایی کافی از خود بروز میدهند. آموختههای قبلی آنها چه رسمی و از طریق برنامههای درسی آشکار آموزش و پرورش و دانشگاهها، و چه غیررسمی از طریق خانواده، نهادهای فرهنگی آموزشی و رسانههای مختلف، بهطور معمول ارتباطی به مسائل و مفاهیم اقتصادی و اقتضائات دنیای در حال تحول کنونی ندارد. فقدان درک صحیح و جامع از مفاهیم و رویکردهای اقتصادی آنجایی جلوه میکند که فرد لاجرم در مسئولیتهای اجتماعی خود در موقعیتی با ویژگیهای اقتصادی قرار میگیرد؛ در این مقام نه دانشی سازمانیافته و نهادینهشده از مفاهیم، نه چارچوبی برای تحلیل اوضاع اطراف خود و نه فرهنگ حاکم اقتصادی مبتنی بر ارزشهای جامعه و مصالح فردی ـ اجتماعی، وی را همراهی میکنند، نتیجۀ چنین ضعف و فقدانی بر رشد اقتصادی و پیشرفت همهجانبه کشور پیشاپیش معلوم است. چرا که فرد لاجرم در مقام یک عضو خانواده، نیروی کار، شهروند مسئول در عرصه اجتماعی، مصرفکننده و تولیدکننده کالا و خدمات، پساندازکننده و سرمایهگذار، تقاضاکننده کالاها و خدمات تولیدی دیگران یا تولیدکننده آنها و در بستری از انواع شاکلههای جمعی و فردی مانند فرهنگ کار، فرهنگ مصرف، فرهنگ اتخاذ تصمیمهای بهینه، فرهنگ هزینه ـ فایده، فرهنگ استفاده بهینه و کارا از منابع، فرهنگ بهرهوری، فرهنگ تعامل با محیط انسانی جامعۀ خود و ملتهای دیگر و شرایط فیزیکی اطراف از جمله محیط زیست و دهها بستر فرهنگی دیگر قرار میگیرد و برآیند رفتارهای جمعی در چنین فضایی است که موجبات رشد یا انحطاط ملتی را فراهم میآورد.