اگر شما به گذشتهی ایران برگردید، میبینید که اقتصاد ما با چند ویژگی عمده در سطح کلان شناسایی میشود. ویژگی اول، نرخ رشد پایین اقتصادی است. طی سیوپنج سال گذشته، متوسط نرخ رشد اقتصادی در ایران، حدود سه درصد بود. اگر عامل رشد جمعیت را هم به حساب بیاورید، آن وقت خواهید دید که درآمد سرانه تقریباً ثابت بوده است و افزایش قابل ملاحظهای نداشته است. بنابراین اولین ویژگی اقتصاد ایران سطح پایین رشد اقتصادی است. همهی ما بهخوبی میدانیم که رشد اقتصادی لازمهی بهبود زندگی مردم، بهبود جایگاه اقتصاد ایران در عرصهی بینالمللی و لازمهی مقابله با فقر و ناداری است.ویژگی دوم اقتصاد ایران طی سالهای گذشته، نقش بسیار پایین رشد بهرهوری در رشد اقتصادی ایران بوده و هست. حتی در بعضی از سالها و دورهها، رشد بهرهوری تأثیر منفی در رشد اقتصادی ایران داشته است. در واقع، نه تنها اثر مثبت نداشته است، بلکه موجبات کاهش تولیدات کشور را هم فراهم کرده است، درحالیکه در بعضی از کشورهای موفق، سهم رشد بهرهوری و رشد اقتصادی بیش از دوسوم است.
ویژگی سوم اقتصاد ایران، نوسانات رشد اقتصادی است. در بعضی از دورهها و سالها رشد اقتصادی بالاتر از سه درصد، حتی تا حدود هفت درصد هم رسیده است و در بعضی از سالها، رشد اقتصادی در ایران منفی شده است. بنابراین نوسانات شدید رشد اقتصادی یکی دیگر از ویژگیهای اقتصاد کلان ایران است. نهایتاً تورم مزمن و ساختاری، یکی دیگر از ویژگیهایی است که در سطح اقتصاد کلان ایران میتوان دید.براساس تحلیل و برداشت بنده که فکر میکنم عموم اقتصاددانان هم با بنده هم نظر هستند، ریشهی همهی این مشکلات، در وابستگی به درآمدهای نفتی است. اگر ما تورم بالا داریم، به دلیل این است که وابستگی بودجهی دولت به نفت از مجاری مختلف، روی منابع پایهی پولی تأثیر میگذارد و موجب افزایش شدید نقدینگی طی سالهای گذشته میشود و نهایتاً به تورم سنگین و دورقمی میانجامد. اگر رشد اقتصادی در ایران پایین است، آن هم ناشی از وابستگی به درآمدهای نفتی است. این یک تجربهی جهانی است و تقریباً همهی کشورهایی که درآمدهای سرشاری از محل فروش ثروتهای طبیعی خود دارند، دچار مشکلی میشوند که در ادبیات اقتصادی به بیماری هلندی یا معمای فراوانی یا نکبتِ منابع، موسوم شده است.
کسانی که از منابع سرشار برخوردار هستند، معمولاً رشد اقتصادی پایینی دارند. این قابل تحلیل و بررسی است که چرا و چگونه و از کدام مجاری، درآمدهای نفتی نهایتاً به رشد اقتصادی پایین میانجامد. اگر رشد اقتصادی در ایران طی دهههای گذشته دچار نوسانات شدید بوده است، دلیل آن را باید در وابستگی به درآمدهای نفتی جستوجو کرد. وقتی قیمت نفت بالا و پایین میرود و درآمدهای نفتی کشور را دچار نوسان میکند، این نوسانات در اقتصاد کلان تأثیر میگذارد و رشد اقتصادی را همپای تورم، دچار نوسانات شدید میکند.بنابراین عمدهی مشکلاتی که ما در اقتصاد کلان با آن مواجه هستیم، بهویژه رشد اقتصادی پایین و نوسانات شدید رشد اقتصادی، همگی ناشی از وابستگی به درآمدهای نفتی است. اگر ما در اقتصاد ایران، یک دولت بزرگ و یک بخش خصوصی کوچک (که نتیجهی طبیعی آن سطح پایین بهرهوری است) داریم، آن را هم باید در وابستگی به درآمدهای نفتی جستوجو کنیم. دولت درآمدهای نفتی را بهطور مستمر در قالب بودجهی خودش هزینه کرده و باعث شده است که در طول زمان بزرگ و بزرگتر شود و ما با یک دولت بزرگ و یک بخش خصوصی نحیف و کوچک سروکار داشته باشیم.
بهجای اینکه اقتصاد در دست خود مردم باشد و مردم آن را اداره کنند، دولت همهی تصمیمگیریهای اقتصادی را انجام میدهد و بنگاههای بزرگ اقتصادی را مدیریت میکند. یکی از دلایل سطح پایین بهرهوری در اقتصاد ایران، وابسته به همین موضوعِ اندازهی بزرگ دولت و اندازهی کوچک بخش خصوصی است. در عین حال، نقش و جایگاهی که دولت در اقتصاد ایران ایفا میکند، توزیعکنندهی رانتهای ناشی از درآمدهای نفتی است. این مسئله در ادبیات امروز اقتصاد به دولتهای رانتیر یا دولتهای رانتی معروف شده است. نقش اصلی دولت در کشورهای نفتی این است که رانتهای ناشی از درآمدهای نفتی را در جامعه توزیع میکند.تأثیر این موضوع در بهرهوری این است که در اینگونه کشورها، بخش خصوصی موفق به دنبال تولید و خلاقیت و بهرهوری بیشتر و بالاتر نیست، بلکه بخش خصوصی موفق آن است که بتواند به منابع توزیعکنندهی رانت دسترسی پیدا کند. بنابراین بنگاهها و فعالان اقتصادی بهجای اینکه همهی تلاش خود را معطوف به خلاقیت، نوآوری، استفاده از فناوریهای جدید در تولید، دسترسی به بازارهای جدید و استفاده از شیوههای جدید مدیریت کنند، به دنبال برقراری رابطه با منابعی هستند که رانتها را در کشور توزیع میکنند.