در جغرافیایی چون ایران، که متوسط بارندگی سالانه آن حدود ۲۰۰ میلیمتر است، در حالی که این عدد در سطح جهان بهطور میانگین ۷۵۰ تا ۸۰۰ میلیمتر برآورد میشود، مسئله آب فراتر از یک دغدغه زیستمحیطی صرف، به چالشی راهبردی در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور بدل شده است. اگرچه ایران از حدود ۱۰۰ میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدپذیر برخوردار است، اما این منابع در برابر الگوی مصرف موجود در چهار بخش اصلی شرب، کشاورزی، صنعت و محیط زیست پاسخگوی نیازهای روبهرشد کشور نیستند.
برای درک بهتر بحران، باید به نسبت مصرف و هزینه در هر بخش توجه شود. برخلاف تصورات عمومی که بخش کشاورزی را عامل اصلی کمآبی معرفی میکنند، واقعیت این است که نشتیها و بد مصرفی در شبکههای آب شهری، بهویژه بهدلیل هزینههای بالای تصفیه و انتقال آب شرب، خسارتهای چندلایهتری را به سیستم اقتصادی وارد میکند. هر لیتر آب شرب که در مسیر انتقال یا مصرف نادرست از دست میرود، معادل تلف شدن سرمایهای است که صرف زیرساخت، انرژی و بهداشت عمومی شده است.
تهران، بهعنوان پرجمعیتترین کلانشهر کشور، نمونهای آشکار از ناپایداری مدیریت آب است. وضعیت فعلی این شهر نه نتیجه یک خشکسالی مقطعی، بلکه حاصل سالها غفلت از برنامهریزی جامع و بلندمدت است. در این میان، راهکارهایی مانند جیرهبندی یا کاهش فشار آب، گرچه واکنشهای سریعالاثری به کمبود محسوب میشوند، اما نمیتوانند بهتنهایی بحران را حل کنند. حتی برخی گزارشها نشان میدهد این روشها گاهی باعث آسیب به تأسیسات و افزایش مصرف در زمانهای عادی شدهاند.
بازگشت به دانش بومی همچون قناتها، اگر در بستر فناوری روز و سیاستگذاری هوشمندانه صورت گیرد، میتواند بخشی از شکاف میان عرضه و تقاضا را پر کند. در کنار آن، سرمایهگذاری در زیرساختهای آبرسانی، بازنگری در تعرفهها، آموزش عمومی و اصلاح الگوهای مصرف از خانه تا مزرعه، ضرورتی انکارناپذیر دارد.
آب در ایران، صرفاً یک منبع طبیعی نیست؛ سرمایهای استراتژیک است که به سلامت، امنیت و تداوم توسعه کشور گره خورده است. در چنین شرایطی، هر واحد تصمیمگیری درباره آب باید مبتنی بر شناخت دقیق، محاسبه هزینه-فایده، و نگاه بلندمدت باشد.