نظریه پردازی در دانش اقتصاد مبتنی بر پیش فرض هایی روش شناختی صورت می گیرد که دانستن این پیش فرض ها نظریه پرداز را نسبت به استحکام نظریه ای که به دنبال آن است آگاه تر می سازد. از جمله این پیش فرض ها، فردگرایی روش شناختی است که بر پیش فرض معرفت شناختیِ «تحویل» بنا شده است. تفکر اجتماعی متعارف در اولین تحویل، جامعه را از عناصر فرامادی می زداید؛ در تحویل دوم جامعه را صرفاً بشری می داند و آن را از عناصر غیر بشری پالایش می کند و در تحویل سوم این عناصر بشری را دارای خصوصیات مشترک و مساوی می داند و انسان نوعی نماینده را ترسیم می کند؛ نهایتاً در چهارمین تحویل با جمع جبری انسان های یکسان، نظریه اجتماعی را تولید می کند. تحویل سوم و چهارم، فردگرایی روش شناختی را در نظریه پردازی اجتماعی نمایان می سازد. در نوشتار حاضر پس از طرح نقش تحویل انگاری در ایجاد فردگرایی روش شناختی به نحوه ورود این پیش فرض روش شناختی به عرصه نظریه پردازی در دانش اقتصاد پراخته شده و تلاش شده است سازوکار تأثیرگذاری فردگرایی روش شناختی در ساخت نظریات اقتصادی روشن شود. مطابق با نتایج این پژوهش، فردگرایی روش شناختی در سه ساحت «انسان در مقام تعریف»، «انسان در مقام باور» و «انسان در مقام رفتار» به نظریه پردازی درباره انسان نوعی اقتصادی پرداخته است