معین قرابی تهرانی_پژوهشگر اقتصادی | یکی از چالشهای بزرگ کشورهایی مانند ایران این است که منابع مالی محدود در برابر اولویتهای متعددی همچون سلامت، زیرساخت، امنیت، انرژی، و سیاست خارجی قرار دارند. در چنین شرایطی، انتخاب اولویت درست برای سرمایهگذاری بسیار حیاتی است. یکی از سرمایهگذاریهایی که در نظریههای توسعه اقتصادی بارها تأکید شده، سرمایهگذاری در آموزش است. این نوع سرمایهگذاری منجر به ارتقاء کیفی نیروی کار، افزایش بهرهوری، تسهیل انتقال فناوری، و بالا رفتن توان رقابتپذیری اقتصاد میشود.
در ایران نیز پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که سرمایهگذاری در آموزش (هم در سطح عمومی و هم عالی) میتواند به صورت معناداری بر رشد اقتصادی تأثیر بگذارد. در ادامه تحلیل وضعیت، موانع و راهکارها را بررسی میکنم.
شواهد داخلی
1. مطالعه اثر آموزش بر رشد اقتصادی ایران در سالهای 1350–1382
این پژوهش نشان میدهد که شاخص میانگین سالهای تحصیل نیروی کار تأثیر مثبت و معنیداری بر رشد اقتصادی دارد.
2. ارزیابی آموزش عمومی و آموزش عالی بر رشد اقتصادی
در یک مطالعه بر مبنای دادههای بلندمدت، معلوم شد که آموزش (اعم از عمومی و عالی) یک عامل مؤثر در رشد اقتصادی ایران است و «آثار خارجی مثبت» نیز دارد، یعنی تأثیراتی که از فرد به جامعه منتقل میشود (مثلاً بالا رفتن نوآوری، کاهش جرم و جنایت، سلامت بهتر) .
در این مطالعه آمده که تأثیر سرمایهگذاری آموزشی حتی به اندازهای حساس است که بسته به ساختار مدل و متغیرهایی که وارد مدل شدهاند، نتایج ممکن است تغییر کند.
3. مقایسه سرمایهگذاری آموزشی و فیزیکی
در ارزیابی «آموزش و رشد اقتصادی در ایران: ارزیابی بنیادی»، نویسنده میگوید که برآوردهای تجربی در برخی مدلها نشان دادهاند تأثیر سرمایهگذاری آموزشی در وضعیت تعادلی حدود 0.83 در برابر 0.52 برای سرمایهگذاری فیزیکی است. یعنی برآورد حاکی از آن است که سرمایهگذاری در آموزش تقربیاً دو برابر تأثیر بیشتری بر رشد نسبت به سرمایهگذاری فیزیکی داشته است (در آن مدل خاص) .
4. مطالعات با استفاده از مدلهای درونزا و روشهای اقتصادسنجی مدرن
برخی مطالعات با روشهای ARDL یا آزمون علیت گرنجر نشان دادهاند که در بلندمدت، سرمایهانسانی و آموزش عالی تأثیری معنادار و مثبت بر رشد اقتصادی دارند.
در یکی از این مطالعات، سهم سرمایه انسانی در تولید کل برابر با 0.59 و سهم سرمایه فیزیکی 0.75 برآورد شده است. (یعنی سرمایه انسانی نقش مهم ولی نه غالب دارد)
بنابراین شواهد داخلی به ما میگویند:
• سرمایهگذاری در آموزش و نیروی انسانی افزایشی بر رشد دارد.
• تأثیر بلندمدت قویتر از تأثیر کوتاهمدت است.
• حساسیت نتایج به انتخاب متغیرها، ساختار مدل و تکنیکهای اقتصادسنجی زیاد است.
• در برخی مطالعات، سهم سرمایهانسانی قابل توجه است و حتی ممکن است در برخی مدلها برتر از سرمایهگذاری فیزیکی جلوه کند.
چالشها و محدودیتها
اما در عمل، سرمایهگذاری در آموزش در ایران با موانعی مواجه است:
• کمبود منابع مالی و بودجه محدود: دولت همواره تحت فشارهای محدودیت بودجه است و اولویتبندی به بخشهای دیگر نیز غالب است.
• کیفیت آموزش پایین در برخی سطوح: صرف هزینه کافی نیست اگر کیفیت معلمان، متد آموزشی، زیرساختها و انگیزه آموزش پایین باشد.
• ناهمگونی منطقهای و نابرابری آموزشی: استانها و مناطق محروم معمولاً دسترسی کمتری به امکانات آموزشی دارند، که بازده سرمایهگذاری در آن مناطق ممکن است پایینتر باشد.
• مسائل مدیریتی و ساختاری: فساد، نبود شفافیت، ضعف نظارت، احتکار منابع در مراکز خاص، جابجایی مدیران بر اساس عوامل غیرعلمی، همه بر اثربخشی سرمایهگذاری آموزشی تأثیر منفی دارند.
• فرار مغزها (مهاجرت نیروی تحصیلکرده): وقتی افراد تحصیلکرده به فرصتهای بهتری خارج کشور مهاجرت کنند، بخشی از بازده سرمایهگذاری آموزش به کشور دیگر منتقل میشود.
• عدم انسجام سیاستها میان بخشها: آموزش اگر به صورت جزیرهای و منفک از سیاستهای صنعتی، پژوهش و فناوری اجرا شود، اثربخشی کاهش مییابد.
مدل مفهومی تأثیر آموزش بر رشد اقتصادی
برای درک بهتر، میتوان مدل سادهای از این کانالها ارائه داد:
1. افزایش سرمایه انسانی → نیروی کار ماهرتر، تحصیلکردهتر و بهرهورتر
2. افزایش بهرهوری نیروی کار → هر واحد نیروی کار با دانش و مهارت بهتر، تولید بیشتر
3. تسهیل انتقال و جذب فناوریهای نوین → چون نیروی کار دانش پایه دارد، پذیرش فناوریهای جدید آسانتر میشود
4. نوآوری و کارآفرینی بیشتر → افراد آموزش دیده احتمالاً بیشتر ایدههای جدید را عرضه میکنند
5. کاهش هزینههای اجتماعی و اقتصادی داخلی → آموزش بهتر به سلامت، کاهش بیکاری، کاهش جرم و جنایت و هزینههای اجتماعی کمک میکند
6. افزایش سرمایهگذاری خارجی و اعتماد سرمایهگذاران داخلی → سرمایهگذاران خارجی و داخلی وقتی نیروی انسانی توانمند ببینند، انگیزه بیشتری برای سرمایهگذاری دارند.
در کنار این کانالها، نکاتی مثل اثرات شبکهای (spillover) اهمیت دارد: وقتی چند نفر آموزش ببینند، تأثیر آنها بر دیگران و کل محیط اقتصادی بیشتر میشود.
چشم انداز
اگر ایران بتواند در سطوح متوسط و بالا میزان سرمایهگذاری مؤثر در آموزش را بهبود دهد، میتواند برخی چالشهای ساختاری را در بلندمدت کاهش دهد:
• کاهش شکاف توسعه منطقهای
• افزایش اشتغال باکیفیت
• افزایش ارزش افزوده صنعتی و خدماتی
• کم کردن وابستگی به درآمدهای نفتی
• ارتقاء توان رقابتی صادرات کالاهای دانشبنیان
البته این فرآیند زمانبر است و باید با صبر راهبردی و مدیریت مستمر دنبال شود.
پیشنهادات و راهکارها
در بخش پایانی، پیشنهادهایی برای سیاستگذاران ایران میآورم تا از سرمایهگذاری در آموزش بیشترین بازده ممکن را بگیرند:
1. افزایش سهم بودجه عمومی به آموزش
– دولت باید به تدریج سهم بودجه عمومی که به آموزش (از مقطع ابتدایی تا دانشگاه و مهارتآموزی) اختصاص مییابد را افزایش دهد، مثلاً با هدف رساندن به سطحی مشابه با کشورهای موفق در منطقه.
– بخشی از منابع حاصل از مالیات بر فعالیتهای مضر محیطی یا مالیات بر ثروت را میتوان به صندوق آموزش اختصاص داد.
2. توجه به کیفیت آموزش، نه فقط کمیت
– استخدام معلمان بهتر، آموزش مداوم معلمان، انگیزهبخشی به معلمان برتر.
– بازنگری محتوای درسی، تمرکز بر مهارتهای تفکر انتقادی، مهارتهای فناورانه، سواد دیجیتال.
– بهرهگیری از فناوری (آموزش الکترونیکی / ترکیبی) برای ارتقاء کیفیت در مناطق دورافتاده.
3. کاهش نابرابری منطقهای در آموزش
– تخصیص منابع بیشتر به استانهای محروم برای مدارس، معلمان و تجهیزات.
– ایجاد مدارس شبانهروزی یا خوابگاهی در مناطق کمجمعیت و دور.
– توسعه زیرساخت ارتباطی (اینترنت، ابزار دیجیتال) در مناطق دوردست.
4. پیوند آموزش با نیاز بازار کار
– برقراری هماهنگی میان وزارت آموزش، وزارت علوم، وزارت کار و بخش خصوصی برای تعیین مهارتهای آتی مورد نیاز کشور.
– طراحی رشتههای تحصیلی جدید متناسب با افقهای اقتصادی کشور (مثلاً فناوری نوین، صنایع سبز، اقتصاد دیجیتال).
– توسعه مراکز کارآموزی و کارورزی برای انتقال دانش به مهارت عملی.
5. حمایت از پژوهش، نوآوری و تفکر کارآفرینی
– ایجاد تسهیلات مالی (وام کمبهره، گرنت) برای پروژههای دانشجویی و جوانان خلاق.
– پیوند دانشگاه با صنعت از طریق مراکز نوآوری، پارک علم و فناوری و شرکتهای استارتاپی.
– رقابت در جذب هیأت علمی و پژوهشگر برجسته، با سیاستهای تشویقی و ایجاد بستر مناسب.
6. پایش، ارزشیابی و شفافیت
– تدوین شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) برای پروژههای آموزشی و ارزیابی منظم آنها.
– انتشار گزارشهای شفاف درباره هزینهها، نتایج و بازده آموزش در سطوح مختلف.
– تقویت نهادهای ناظر مستقل (سازمان بازرسی، وزارت آموزش) برای جلوگیری از فساد و اتلاف منابع.
7. جلوگیری از فرار مغزها و نگهداشت نیروهای تحصیلکرده
– فراهم کردن فرصتهای شغلی جذاب در داخل کشور برای جذب دانشآموختگان.
– تسهیلات ویژه برای شرکتهای دانشبنیان و استارتاپها تا بتوانند نیروهای تحصیلکرده را جذب کنند.
– امکان ارتباط با بازارهای بینالمللی و کار مشترک پژوهشی برای انگیزه بیشتر افراد.
8. مشارکت بخش خصوصی و سرمایهگذاران خارجی
– امکان شراکت بخش خصوصی با مدارس یا دانشگاهها، به شرط رعایت کیفیت و استانداردها.
– جذب سرمایهگذاران آموزشی بینالمللی یا مؤسسات کمک بینالمللی برای پروژههای آموزشی.
– ایجاد مدلهای تامین مالی نوآورانه مانند «اوراق آموزشی» که بازده آن مبتنی بر موفقیت دانشآموز یا دانشجو باشد.
اگرچه سرمایهگذاری در آموزش در کوتاهمدت بازده بسیار سریعی ندارد، اما در افق میانمدت و بلندمدت جزو متغیرهایی است که میتواند ایران را از مسیر رشد میانپایدار سوق دهد. شواهد داخلی نشان میدهند که آموزش تأثیری مثبت، و در برخی مدلها بزرگتر از سرمایهگذاری فیزیکی دارد. اگر دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی با هم همافزایی کنند و از راهکارهایی مانند بالا بردن کیفیت، هماهنگی با بازار کار، و شفافیت بهره بگیرند، کشور میتواند از «امنیت درآمد نفتی» به «اقتصاد دانشی پیوسته» حرکت کند.