مصاحبه‌ای پیرامون توسعه و رشد اقتصادی

متن حاضر مصاحبه شبکه خبر با استاد دکتر درخشان، در تاريخ يکشنبه 1388/02/27 پیرامون توسعه و رشد اقتصادی است.

سؤال اول: جناب آقای دکتر درخشان به نظر شما ترسیم مدل ایرانی اسلامی چه کمکی می‌تواند به توسعه و پیشرفت بلند مدت کشور داشته باشد‌؟ و برای این مدل نقش دانشگاهییان در کجا قرار دارد؟

من فکر می‌کنم شرط لازم و اساسی برای رشد و توسعه بلند‌مدت کشور ما ترسیم الگویی است با مختصات اسلامی ایرانی. اسلامی به جهت اینکه هر الگوی توسعه اقتصادی قطعا باید بر مبنای آن زیر بنای فرهنگی باشد و ایرانی بخاطر اینکه این الگو برای کشور ایران است و طبعا باید با مختصات تاریخی این کشور، وی‍‍‍‍ژگی‌های جغرافییایی این کشور و سرمایه‌های مختلفی که به لحاظ طبیعت‌، منابع، تنوع آب و هوایی کشور، موقعیت جغرافییایی ما در منطقه و ارتباط نزدیک همه این‌ها با هم،در بستر تحولات اقتصاد جهانی سازگار باشد. بنابراین وقتی می‌گوییم الگو ایرانی باید باشد یعنی با توجه به وجود همه این ابعاد و اگر می گوییم الگو اسلامی باشد یعنی با توجه به این فرهنگ و این فرهنگ را نباید دست کم گرفت .

مجری: یعنی آقای دکتر به داشته‌های خود بیندیشیم وآنچه را که داریم خوب به آن نگاه کنیم و دقت کنیم و آنچه که فرهنگ ما را تشکیل می‌دهد، آمیزه این هر دو است تا به توسعه برسیم،درست است؟

همین طور است و آنچه را که داریم به درستی درک کنیم و به درستی در بستر الگوهای توسعه اقتصادی تبیین کنیم و ثمرات آن را در رشد و توسعه اقتصادی کشور (و به ویژه با توجه به منافع نسل های آینده) در بلند مدت ببینیم و این همه بدون توجه به سرمایه‌های فرهنگی این کشور و سرمایه‌های انسانی این کشور و تاریخ این کشور ممکن نخواهد بود.

سؤال دوم: پیشرفت همراه با عدالت از سوی مقام معظم رهبری مطرح شده است، می‌خواهیم بدانیم پیشرفت همراه با عدالت در الگوی اسلامی ایرانی ما چه جایگاهی باید داشته باشد؟ برای برنامه‌ریزی به این سمت که فرمایشات مقام معظم رهبری (پیشرفت همراه با عدالت ) اجرایی و عملی بشود، فکر می‌کنید چه ساز و کارهایی لازم است؟

من فکر می‌کنم اول نیاز داریم به اینکه یک درک صحیحی از توسعه اقتصادی و یا توسعه اجتماعی داشته باشیم. درک ابتدایی از این مفهوم نوعا درآمد ملی بیشتر و مصرف بیشتر را به ذهن متبادر می‌کند اما در یک دیدگاه وسیع می‌توانیم به این نتیجه برسیم که باید به دنبال توسعه‌ای باشیم که زمینه را برای توسعه بیشتر فراهم می‌کند نه توسعه‌ای که زمینه را برای بحران ایجاد می‌کند. گاهی است که ما به لحاظ نظری می‌خواهیم این مسأله را نشان دهیم، گاهی است که به لحاظ عملی ما داریم می‌بینیم

 شما الآن غرب را نگاه کنید، این نظام اقتصاد سرمایه‌داری پس از چندین دهه تلاش‌های بسیار گسترده برای رسیدن به رشد اقتصادی و رسیدن به سطوح بالای مصرف به چه سادگی دچار یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های تاریخ نظام سرمایه‌داری شد. شاید بتوانیم بگوییم بزرگترین بحران، یا بعد از آن بحرانی که حدود۷۰ سال پیش بود، دومین بحران بزرگ. این نشان می‌دهد که آنچه که کشور‌های سرمایه‌داری داشته‌اند توسعه اقتصادی به معنای واقعی‌اش نبوده‌است. امروزه در تحقیقات خود اقتصاددان‌های غربی ملاحظه می‌کنیم که اقتصاد کشوری مثل آمریکا یک اقتصاد حباب گونه است‌، این اقتصاد به صورت حباب در بخش‌هایی رشد می‌کند و این حباب می‌ترکد، منتهی چون به لحاظ سوابق تاریخی اقتصاد آمریکا رابطه خیلی نزدیکی را با اقتصاد جهان بر قرار کرده است وقتی که خودش با مشکل مواجه می‌شود دنیا را هم به مشکل می‌برد . پس ملاحظه می‌کنیم این توسعه نیست‌، آنچه این‌ها داشته‌اند در واقع رشد حباب‌گونه بوده‌است و این را عملا می‌بینیم و نیازی به استدلال نظری نیست. در این وضعیت آموزه‌های دینی قطعا به این الگو صحه نمی‌گذارند و تأیید نمی‌کنند.

ما نیاز به توسعه‌ای داریم که مداوم، مستمر، و در یک مسیری باشد که آن اقتدار و صلابت و شایستگی برای رشد بیشتر را به دنبال داشته باشد. عدالت به عنوان یکی از این معیار‌ها است و شاید مهم‌ترین معیار. یعنی هر گاه عدالت را در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی خودمان مد نظر داشته باشیم و حتی من جلوتر می‌روم، می‌گویم مبنای تنظیم امور عدالت باشد، آنگاه آن توسعه اقتصادی که بدست می‌آید توسعه اقتصادی حباب‌گونه آمریکایی و اروپایی نیست بلکه توسعه‌ای است مبتنی بر رشد انسان‌ها، توسعه‌ای است مبتنی بر توازن و توسعه‌ای است که در فرآیند زمان حرکت می‌کند و منافع آیندگان را هم در بر می‌گیرد از این رو نوعا می‌بینیم بحث در این است که توسعه باید با عدالت همراه باشد‌. این دو جدای از هم نباید باشند. ما نمی‌توانیم الگوی توسعه اقتصادی را از غرب بگیریم و عدالت را از اسلام بگیریم(سازگاری مبنایی ندارند ). این دو باید در یک الگوی واحد تئوریک بیان بشوند. پیوندشان باید یک پیوند مبنایی باشد نه پیوند رو بنایی. خیلی‌ها بحث می‌کنند که آنچه که از عدالت به ذهن می‌رسد همان بیمه‌های اجتماعی است که در غرب هم است. نه ، آن در واقع یک تظاهر رو بنایی است. ما باید بتوانیم مسأله را خیلی ریشه‌ای‌تر نگاه بکنیم. اقتصاد‌های حباب‌گونه که امروزه در کتاب‌های اقتصادی، تئوری‌هایش ‌بیان می‌شود و حتی پیش‌بینی می‌کنند که حباب کی شکل می‌گیرد و احتمالا کی می ترکد که در مورد همین حباب (بحران کنونی) هم اقتصاد دانان هشدار می‌دادند(نمی توانند مطلوب ما باشند). اما مسأله این است که نظر اقتصاد دانان (نوعا اقتصاد دانان غربی) این است که، این گونه حباب‌ها غیر قابل اجتناب است این بدین معنی است که این توسعه‌ها غیر قابل پرهیز از بحران‌ها است و این گونه توسعه‌ها من فکر نمی‌کنم نه مورد تأیید آموزه‌های اسلامی باشد و نه مورد تأیید هیچ کدام از ادیان الهی.

سؤال سوم: اجازه بدهید ابتدا یک قسمتی از فرمایشات رهبری را بخوانم بعد سؤالم را از جناب آقای دکتر درخشان بپرسم. در بخشی از سخنرانی، رهبر معظم انقلاب فرمودند: ما با توجه به تاریخ و فرهنگ و دیگر شرایط خاص ایران نمی‌توانیم با پیروی از الگوهای آْمریکایی، غربی و یا مدل‌های دیگر به پیشرفت دست بیابیم، بلکه هنر این است که به دنبال جستجوی مدل بومی برخیزید که نقش عمده این مسئولیت تاریخی بر عهده دانشگاهییان و اندیشمندان است“. در بخش دیگری ایشان می‌فرمایند هر کشوری با توجه به دیدگاه‌های فلسفی و شناختی خود برای دسترسی به آرمان پیشرفت باید از الگوی ویژه‌ای تبعیت بکند.

آقای دکتر نقش تاریخ و فرهنگ در باز تعریف مدل توسعه چیست؟ و اینکه این موضو ع چه کمکی به تحقق الگوی بومی و ملی در پیشرفت می‌کند؟

شاید نیاز به باز تعریف نیست‌، نیاز به شناخت دقیقی است که ما از تاریخمان و از پتانسیل‌های فرهنگی برای برای رشد و توسعه اقتصادی داشته باشیم .ما متأسفانه کمتر به این گونه شناخت‌ها اهتمام کرده‌ایم. علتش هم این است که اندیشمندان ما و صاحب‌نظران ما در فضای دانشگاهی کمتر به این گونه مطالعات تشویق شده‌اند و لذا کمتر فرصت داشته‌اند که در این مسیر جلو بروند. من خدمت شما مثالی عرض می‌کنم . لازمه نوآوری در این زمینه‌ها داشتن یک روحیه پژوهشی نقادانه است. وگرنه پژوهش مترادف خواهد بود با ترجمه متون خارجی و تکرار آن‌ها و این کوشش‌ها یک تعلق خاطر در بین دانشجویان و پژوهش گران به مطالعاتی که در جای دیگر انجام شده است ایجاد می‌کند.

 بایستی که ما همیشه بتوانیم با دیدی نقادانه به مسائل نگاه کنیم. اگر نکات مثبتی است بیاموزیم و مهم‌تر از همه مشکل خودمان را درک کنیم و سپس برای حل آن حرکت کنیم . این دید نقادانه از کودکستان‌ها آغاز می‌شود. بنابر این اگر ما می‌خواهیم به الگوی ایرانی اسلامی اصیل برسیم، یک سر طیفی را که باید با آن‌ها کار کنیم کودکستان‌ها هستند. ما در کودکستان‌ها باید به جای آن‌که محفوظات کودک را تقویت کنیم، باید دید اظهار نظر و بیان تحلیلی کودک را تقویت کنیم. این جمله که کودک بگوید: به نظر من این‌گونه است یا معلم به کودک بگوید: نظر تو چیست؟ ( با نقد و تحلیل بزرگ شود) نه این‌که ما مرتبا یک مطالبی را به کودک بگوییم و محفوظات او را تقویت کنیم، به این ترتیب اگر در کودکستان‌ها فقط به محفوظات توجه کنیم، پژوهش‌گران بزرگ کشور را نابود می‌کنیم، پس یک سر طیف کودکستان‌ها هستند.

سر دیگر طیف استادان دانشگاه هستند. استادان دانشگاه باید برای دانشجو الگو باشند. اگر می‌بینیم در گذشته‌، دانشگاه‌هایی در کشور داشتیم که در جهان نمونه بودند، و در کشورهای اسلامی نمونه بودند، عمدتا به خاطر وجود استادان بزرگ بود. استاد الگو برای دانشجو است. استادان بزرگ فضای دانشگاه را متناسب با بزرگی خودشان شکل می‌دهند . اگر می‌خواهیم دانشگاه‌ها رشد کنند باید اهتمام کنیم که استادان بزرگ پرورش کنند. استاد بزرگ در دانشگاه کوچک تحمل ندارد و دانشگاه را متناسب با خودش متحول خواهد کرد. اما اگر دانشگاه‌های بزرگ بسازیم با اساتید کوچک‌، دانشگاه‌ها رشد نمی‌کنند‌. پس عرض من این است برای رسیدن به آن استقلال فکری که مد نظر مقام معظم رهبری هم است‌، در ساختن الگوی اسلامی ایرانی باید برای یک طیف‌، از کودکستان تا استادان دانشگاه زحمت بکشیم . در این فاصله هم معیار ارتقاء، (معیار رشد دانشجویان و رسیدن به مقامات بالاتر) باید قدرت تحلیلی آن‌ها باشد نه با مجموعه‌ای تست و آزمون‌، آزمون‌هایی که باید چهار‌خونه را سیاه کند تا وارد دانشگاه بشود. باید قدرت آنالیز و تجزیه و تحلیل و نقد  آنها را ما تقویت کنیم و این مجموعه امکان پذیر نیست مگر با تقویت استادان و این نیاز به یک سلامت‌سازی فضای دانشگاهی دارد که این فضا هم شرط لازم و هم شرط شرط کافی است. در این فاصله ما نباید بی کار بشویم . خیلی کارها می‌توانیم انجام بدهیم و آن این است که ما بسیاری از پژوهشگران و استادان دلسوز داریم، اگر ما موقعیت‌های مناسبی به این پژوهش‌گران و استادان دل سوز بدهیم به ویژه آن‌هایی که طبعا دل باخته غرب نیستند و از حوزه استقلال فکری به مسائل نگاه می‌کنند، این‌ها می‌توانند تحولات بزرگی را به وجود آورند.

بنابراین عرض من این است که در همه جبهه‌ها ما باید کوشش کنیم از کودکستان تا استادان دانشگاه و دادن میدان و فضا، میدان برای استادان دلسوز که از حوزه استقلال فکری می‌اندیشند.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://en360.ir/?p=11446

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها