در دنیای امروز، نهادهای سیاسی که زیر سایه آنها زندگی میکنیم، از یک ایده انقلابی به نام دموکراسی شکل گرفتهاند. این ایده در نیمه دوم قرن هجدهم متولد شد و حکومت مردم بر مردم را به عنوان مبنای خود قرار داد. اما اگر ما دموکراسیهای معاصر را براساس آرمانهایی چون خودگرانی، برابری و آزادی ارزیابی کنیم، متوجه میشویم که دموکراسی به چیزی تبدیل شده است که آرزوی آن را نداشتیم.سوال اصلی کتاب در عنوان آن طرح شده است: “دموکراسی و محدودیتهای خودگرانی”. کلمه “محدودیت” در اینجا بسیار مهم است زیرا نویسنده به تفاوت بین شرایط ممکن برای وجود دموکراسی و آنچه امروزه به عنوان دموکراسی شناخته میشود، توجه میکند. آدام پشوورسکی، استاد دانشگاه نیویورک و یکی از متخصصان برجسته علم سیاست در جهان، به بررسی موضوعات اساسی در نظریه دموکراسی میپردازد. او محدودیتهای عمومی دموکراسی را به منظور تعزیز برابری، آزادی و مشارکت مؤثر شهروندان ارزیابی میکند و به نتیجه میرسد که برخی از نارضایتیها دلایل معقولی دارند، اما برخی دیگر بر اساس درک نادرستی از عملکرد دموکراسی استوار هستند. این کتاب تعریف دموکراسی را روشن میکند و پیشنهادهایی برای اصلاحات عملی نیز ارائه میدهد.
در این کتاب، تاریخچه تشکیل نهادهای نمایندگی به دقت بررسی میشود و مفاهیم آزادی، مشارکت و برابری را با دقت تبیین میکند. در پایان، به توصیف دموکراسی به عنوان اجرای خودگرانی در دنیای کنونی میپردازد.
در دنیای امروز، دموکراسی با معانی گوناگونی در حال تغییر است و با چالشهای زیادی مواجه است:
1. ناتوانی در برقراری برابری اقتصادی:** دموکراسی نتوانسته است به موفقیت در برقراری برابری اقتصادی در حوزههای اجتماعی برسد.
2. ناتوانی در ایجاد حس تاثیرگذاری بر مشارکت سیاسی مردم:** این نوع دموکراسی نتوانسته است مردم را به گونهای مشارکتی و تاثیرگذار در فرآیندهای سیاسی جذب کند.
3. ناتوانی در ایجاد تعادل مناسب میان برقراری نظم:** در دموکراسی، تعادل میان حفظ نظم و ارتقاء برابری و آزادی باید دستیافتنی باشد.
با این تحلیلها، سوال اصلی این است: کدام یک از این ناتوانیها به دلیل شرایط و برنامهریزی نهادها ممکن است و کدامیک از طبیعت و ساختار اصلی هر نظام سیاسی نشات گرفته است؟ نویسنده در اینجا به بررسی محدودیتهای دموکراسی پرداخته و سوالات مهمی را مطرح میکند:
– تا چه اندازه دموکراسی قادر به برقراری برابری اقتصادی و اجتماعی است؟
– چگونه دموکراسی میتواند به مشارکت گسترده اقشار مردم اثرگذار باشد؟
– چگونه دموکراسی میتواند دولتها را آماده خدمت به شهروندان و نظارت بر آنها کند؟
– چه انتظاراتی از دموکراسی باید داشته باشیم؟
نویسنده تاریخچه نهادهای نمایندگی را مورد بررسی قرار داده و نشان میدهد که آیا با از بین بردن ناکارآمدیها و اصلاح نهادهای دموکراتیک، امکان دستیابی به اهداف دموکراتیک ممکن است. او به این نتیجه میرسد که هر چند دموکراسی با محدودیتهای خود روبرو است، اما بهترین نظام سیاسی برای برقراری برابری اقتصادی، مشارکت موثر شهروندان و ارتقاء آزادی به حساب میآید. دموکراسی، فرآیندی است که در آن مردم تا حدودی برابر، آزاد و تاثیرگذار هستند و آگاهی از محدودیتها و تواناییهای دموکراسی به عنوان راهنمای مفیدی برای کنش سیاسی ارائه میشود.
در دنیای امروز، نویسنده به بررسی دموکراسی و نقش آرمانهای خودگردانی در گذشته و حال میپردازد. او سعی دارد بفهمد که آیا دموکراسی امروزی همان آرمانهایی که در گذشته وجود داشته را دارد یا نه. در گذشته، برای بنیانگذاران خودگردانی، ارزشهایی مانند برابری و آزادی مهم بوده و این ارزشها به تکامل نهادهای نمایندگی کمک کردهاند. اما بررسیها نشان میدهد که برخی از این آرمانها عملی نبودهاند و برخی دیگر هم به منظور تصویب منافع ثروتمندان به کار رفتهاند.
نویسنده از تاریخ مطالعاتی به این نتیجه میرسد که نهادهای اولیه در حوزهی سیاست نیز به برابری اقتصادی معتقد نبودند. این نهادها بیشتر به شایستگی و قوت در فردی فکر میکردند که از دیگران متمایز بوده و اغلب از اقتصادی متفاوت برخوردار بودهاند. به همین ترتیب، بر اساس نظریات دیگر، انتخابات به عنوان تایید اقتدار افراد برتر تا میزان موقعیت اجتماعی و اقتصادی آنها بوده و نقش اصلی در جلب مشارکت مردم در فرآیندهای سیاسی نداشته است.در نهایت، نویسنده نشان میدهد که برخی از نهادهای نمایندگی، در جهت مخفی کردن منافع ثروتمندان و ترویج ایدههایی مشابه ارزشهای آزادی و برابری عمل میکردهاند. به عبارت دیگر، این نهادها گاهی از ارزشهای اخلاقی و مذهبی به عنوان محافظ منافع ثروتمندان استفاده کرده و مردم را در این راستا تبدیل به مخالفان تغییرات سیاسی کردهاند.به طور خلاصه، نویسنده با بررسی تاریخی نشان میدهد که نهادهای نمایندگی در گذشته به تعداد زیادی از مسائل مرتبط با دموکراسی معتقد نبودهاند و آرمانهای آنان متفاوت بوده و به تدریج به ارزشهایی مانند آزادی و برابری تبدیل شده است.
با توجه به رشد ثروت در جوامع، اختلافات کمتر شده است ولی نابرابری اقتصادی همچنان وجود دارد. این نشان میدهد که تفاوتهای اقتصادی به تنهایی نمیتوانند خودشان را در برابر اراده مردم سر تسلیم آورند. حتی در جوامع دموکراتیک نیز، نابرابریهای چشمگیری وجود دارددموکراسی به سادگی به معنای این است که تصمیماتی که حکومتها اتخاذ میکنند، بازتابی از نیازها و خواستههای شهروندان باشد. اما در عمل، ما شاهد مختلف انواع رژیمها در سراسر جهان هستیم. برخی از حکومتها مدعی هستند که برای رفاه مردم تلاش میکنند و مردم نیز به زندگی خود ادامه میدهند. در این نوع حکومتها، انتخابات فقط به عنوان جشنی برای تایید حکومتها شناخته میشوند و واقعیتاً هیچ تغییر معناداری را به همراه ندارند.نویسنده تأکید دارد که تنها شناختن محدودیتها کافی نیست، بلکه مهمتر از آن این است که افراد از این محدودیتها آگاه باشند تا در برابر تبلیغات فریبآمیز عوام نیفتند. دموکراسی دارای محدودیتهای زیادی است، از جمله تنشهای برابری سیاسی و نابرابری شرایط. در نهایت، هدف اصلی کتاب این است که اسطورههای دموکراسی را به چالش بکشد، زیرا آنها از دیدگاه منطقی و واقعیت اجرایی زیادی ندارند.
بر اساس دیدگاه نویسنده، دموکراسیهای امروزی به عنوان یک روش برای مدیریت تعارضها، دیدگاههای متفاوت، آرمانها، ایدئولوژیها، ترجیحات و علایق مختلف در یک جامعه عمل میکنند، که در نهایت به تحقق یک فرآیند صلحآمیز منجر میشود. این بدان معناست که دموکراسی نتیجه توافقهای مردم مختلف نیست، بلکه نتیجه انتخابهای یک گروه از اندیشمندان و فیلسوفان است که بر اساس نظرات آنان ایجاد شده است.این نظریه معتقد است که یافتن یک “اراده عمومی” مشترک برای همه شهروندان امکانپذیر نیست، بنابراین، مسیرهای اصلی برای دستیابی به برابری سیاسی در یک نظام دموکراتیک، وجود انتخابات عادلانه و مبتنی بر قوانین و رقابت است. همچنین، حق رای جهانی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.