نابرابری اقتصادی و سرمایه‌داری نئولیبرال!

اندیشه اقتصادی / پرونده محدودیت دموکراسی/ قسمت اول

دموکراسی‌ها تنها زمانی می‌توانند پایداری داشته باشند که مخاطرات آنها ادراک شده و منطقی باشند. این مسئله در دورانی مهم است که افراد به مشارکت احساس نیاز کنند. زیرا نابرابری اقتصادی بدون شک به نابرابری سیاسی منجر می‌شود پس برای بهبود شرایط و رفاه شهروندان به صورت منصفانه‌تر، باید از مدل سرمایه‌داری نئولیبرال دست بکشیم و به سوی توزیع عادلانه‌تر ثروت حرکت کنیم

در سال‌های اخیر، شواهد زیادی از عقب‌نشینی دموکراسی و ظهور اقتدارگرایی در جهان مشهود است. از نخست‌وزیر مجارستان ویکتور اوربان تا ژایر بولسونارو در برزیل و دونالد ترامپ در آمریکا، فهرستی از مستبدان بالقوه و پوپولیسم راستگرایانه در حال رهبری کردن نمایانده است. آنها اغلب وعده‌های حفاظت از شهروندان عادی و حفظ ارزش‌های ملی را می‌دهند، اما در عمل سیاست‌هایی را اجرا می‌کنند که از ارزش‌های ملی مهمل و گذشته‌ای تا کنون دفاع می‌کند.یکی از مشکلات مهمی که به چشم می‌آید، افزایش نابرابری اقتصادی است، که از سیاست‌های سرمایه‌داری نئولیبرال ناشی می‌شود و با فرسایش دموکراسی در ارتباط قرار دارد. این نابرابری اقتصادی بدون شک به نابرابری سیاسی منجر می‌شود. در کشورهایی مانند آمریکا، که عملاً هیچ محدودیتی در مشارکت در فرآیندهای انتخاباتی ندارد، اصطلاح “یک نفر یک رأی” به “یک دلار یک رأی” تبدیل شده است.

این نابرابری سیاسی خودش را تشدید می‌کند و سیاست‌های مختلفی را پیشنهاد می‌دهد که نابرابری اقتصادی را تشدید می‌کند. سیاست‌های مالیاتی معمولاً به نفع ثروتمندان عمل می‌کنند، نظام آموزشی افراد دارای امتیاز را ترجیح می‌دهد و مقررات ضعیف در زمینه انحصارزدایی موجب می‌شود که شرکت‌ها توانایی انحصاری بیشتری در بازار داشته باشند. همچنین، تأثیر رسانه‌ها به دلیل وابستگی به شرکت‌های خصوصی ممکن است بر فرآیند سیاست‌گذاری تأثیرگذار باشد و در گفتمان‌های روزنامه‌نگاری معمولاً ایدئولوژی‌هایی ترویج می‌شود که از این نوع تنها پشتیبانی می‌کند. این موارد به همراه فرصت‌های انتشار آسان اخبار نادرست در شبکه‌های اجتماعی، تشدید اعتماد به اطلاعات منتشر شده را کمرنگ می‌کند.در چنین شرایطی، افرادی که به طور زیادی به انباشت ثروت مشکوک می‌شوند، این احساس را دارند که دموکراسی نتایج ناعادلانه‌ای دارد و به اعتماد به آن آسیب می‌زند.

این مسئله از زمان‌های قدیم وجود داشته و در دنیایی که افراد ثروتمند ابزارهایی برای تحت تأثیر قرار دادن تفکرات ملی و جهانی دارند، به خصوص در دوران ترومپ و بولسونارو، به تشدید پوپولیسم راستگرا منجر شده است.تقویت قطبی‌سازی سیاسی یکی از پیامدهای این وضعیت است. این امر مخاطرات زیادی را ایجاد می‌کند و به جای جستجوی نقاط مشترک، صاحبان قدرت از ابزارهایی برای تثبیت مواضع خود استفاده می‌کنند. بهبود عملکرد دموکراتیک نیازمند تغییرات جدی در اقتصاد است. برای بهبود شرایط و رفاه شهروندان به صورت منصفانه‌تر، باید از مدل سرمایه‌داری نئولیبرال دست بکشیم و به سوی توزیع عادلانه‌تر ثروت حرکت کنیم.دموکراسی‌ها تنها زمانی می‌توانند پایداری داشته باشند که مخاطرات آنها ادراک شده و منطقی باشند. این مسئله در دورانی مهم است که افراد به مشارکت احساس نیاز کنند. آمریکا در گذشته موقعیت خود را به‌عنوان یک چراغ دموکراسی حفظ کرده است، اما همچنان تضادها و اختلاف‌ها وجود دارد.

اگرچه این تضادها همیشه وجود داشته‌اند، از صمیمیت رونالد ریگان تا عدم توانایی جو بایدن در مواجهه با تعصبات ضدمسلمانی در هند، اما برخی از ارزش‌های مشترک در سیاست‌گذاری حفظ شده‌اند.با این وجود، نابرابری‌ها و نقص‌های سیاسی به حدی زیاد شده که بسیاری از افراد به دموکراسی شک می‌کنند. این مشکلات محیطی مناسب برای پوپولیسم راستگرا ایجاد می‌کنند، اما پاسخ به این مشکلات نیازمند اصلاحات گسترده در دو حوزه اقتصادی و سیاسی است.می‌توان با اصلاحات درست، دموکراسی‌ها را به نحوی تغییر داد که پاسخگوتر و پایدارتر به نیازهای شهروندان باشند. اما برای نجات سیاست دموکراتیک جهانی، اصلاحات اقتصادی گسترده‌ای نیز لازم است. ما باید از مدل سرمایه‌داری نئولیبرال دست بکشیم و به سوی توزیع عادلانه‌تر ثروت حرکت کنیم.

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://en360.ir/?p=9823

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها