آیا «مردمیسازی اقتصاد» بدون مردمیسازی در حوزههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ممکن است؟
مفهوم “مردمیسازی اقتصاد” به عنوان یک استراتژی برای توسعه اقتصادی در کشورها، به موضوعی پرداخته است که در سالهای اخیر بهعنوان یک راهکار مهم مورد توجه قرار گرفته است. این مفهوم به ارتقاء نقش مردم در تصمیمگیریها و فعالیتهای اقتصادی اشاره دارد. در اینجا، میخواهیم مفهوم “مردمیسازی اقتصاد” را از منظری گستردهتر بررسی کرده و ابعاد مختلف آن را بررسی نماییم.
از جهت اول، میتوانیم به نتایج یک تحقیق در سال ۱۳۹۱ اشاره کنیم که نشان میدهد مشارکت مردم در سیاست و دستیابی به دموکراسی بدون توجه به اقتصاد ممکن نیست. این تحقیق نشان میدهد که زمانی که بودجه دولتها به مالیات وابسته میشود، مطالبات مردم بیشتر شنیده میشود و نقش مردم در تصمیمگیریها و برنامهریزیها افزایش مییابد. از سوی دیگر، مطالبات مردم نیز نقش مردم در اقتصاد را تقویت میکند و شرکتهای دولتی مقابله با بخشخصوصی را مشکلتر میسازد.
از منظر دوم، باید توجه داشت که ارتقاء نقش مردم در اقتصاد بدون درنظر گرفتن ابعاد دیگر توسعه، امکانپذیر نیست. ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز باید همراه با ارتقاء نقش مردم در اقتصاد مدنظر قرار گیرند. مردمیسازی در یک بعد بهتنهایی به دلیل دوگانگی در دولتها میتواند به مشکلاتی اقتصادی منجر شود.
در شرایط اقتصادی فعلی، به دلیل مشکلات معیشتی شدید، ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به نسبت کمتری اهمیت مییابند. با اجرای سیاستهای محرومیتزدایی و جلب مشارکت مردم در اقتصاد، میتوان مسائل معیشتی را برای بخشی از جامعه حل کرد. اما در بلندمدت، بدون درنظر گرفتن سایر ابعاد توسعه، این استراتژی ممکن است موجب دوگانگی در دولتها شده و به اتلاف منابع منجر شود.
بنابراین، مردمیسازی اقتصاد باید همراه با مردمیسازی در سایر زمینهها اجرا شود. در غیر این صورت، این راهبرد تنها در کوتاهمدت اثرگذار خواهد بود و در بلندمدت ممکن است باعث ایجاد دوگانگی و مشکلات جدیدی گردد.