چند وقتی است با گسترش مفهوم اقتصاد دانشبنیان، شاهد یک تفکر سادهانگارانه به نسبت دانش و فناوری بودهایم. این نگرش، علاوه بر عاملیت در ذهن عموم مردم، برخی سیاستمداران نیز شرکتهای دانشبنیان را به عنوان وسیلهای برای ایجاد «معجزه» در اقتصاد ملی تلقی میکنند. این تفکر را باید با کاوش بیشتر در مفهوم اقتصاد دانشبنیان بررسی کرد.
اقتصاد دانشبنیان به دنبال افزایش بهرهوری، رونق و مقاومت اقتصادی است. این مفهوم در تولید، توزیع و بازارسازی دانش و فناوری تمرکز دارد. اگر دو شرط اساسی، یعنی جریان یادگیری مداوم و بازارسازی مؤثر برای تولیدات دانشی و فناورانه، فراهم شوند، ارتقاء بهرهوری به عنوان نتیجه قابل پیشبینی است.
باید توجه داشت که تولید دانش در اقتصاد دانشبنیان به صورت انحصاری در دانشگاهها رخ نمیدهد. این فرآیند یک تعامل گسترده از عوامل علمی، اقتصادی و سیاسی را مشتمل میسازد. مراکز تحقیق و توسعه، تیمهای مهندسی معکوس، تیمهای مدیریت کیفیت، آزمایشگاهها، محققان فردی و انتقال دانش و فناوری از سایر کشورها همگی در این روند دخیل هستند.
همچنین، آموزش باید در نهادهای اجتماعی و سیاستی مانند دستگاههای قانونی، دولتی و قضایی نیز اتفاق بیافتد. این تعلم، مختصراً به نهادینه شدن یادگیری در سطح جامعه اشاره دارد.
از این نظر، تقویت جریان یادگیری در همه نهادها، از جمله صنعت، دولت و دانشگاه، با ایجاد بازار برای محصولات دانشی و فناورانه همراه خواهد شد. علاوه بر این، سیاستهای تکمیلی مانند حمایت دولت از محصولات دانشبنیان، تشویق به لیزینگ این محصولات و صادرات آنها، نقش مهمی در تقویت بازار محصولات دانشی و فناورانه ایفا میکنند.
اگر یادگیری و بهبود مستمر در نهادهای مختلف جامعه و اقتصادی نهادینه شود و بازار مناسبی برای محصولات دانشی ایجاد شود، افزایش بهرهوری بهصورت طبیعی و ادامهپذیر خواهد بود. این تقویت جریان یادگیری و بهبود مستمر، اقتصاد دانشبنیان را به دنبال خواهد داشت و به بهبود وضعیت اقتصادی و فناوری کشور کمک خواهد کرد.