نگاهی به گذشته نشان میدهد که مشکلات حوزه مسکن در ایران در طول نیم قرن گذشته به وضوح به چشم میآید. تحلیل دقیق نشان میدهد که تصمیمات اخذ شده توسط متخصصان و حاکمان، بدون درک دقیق از عوامل بحرانی، منجر به تجویز راهکارهای ظاهرگرا و بیتأثیر شدهاند.
محمد نائیجحقیقی، پژوهشگر برجسته در زمینه اقتصاد مسکن، توجه به یک خبر با تیتر «با یک میلیارد تومان در تهران صاحب خانه شوید» کرده و این موضوع را به عنوان نقطه شروع برای شناخت زیرساختهای ناکارآمد مسکن و نیاز به راهکارهای بنیادی مطرح کرده است.
مسکن به عنوان یک نهاد اساسی در دیدگاه دین و فرهنگ ایرانیان باستان، جایگاه خاصی دارد. در اسلام، خانه به عنوان محلی برای آرامش و آسایش تعریف شده و فقط به عنوان سرپناه برای خواب مطرح نمیشود. این مقدار دیدگاه متفاوت است با فرهنگ غربی که خانه را به عنوان فضایی جهت استراحت جسمی تعریف میکند.
اهمیت ایجاد فضاهای مسکونی با حداقل فضای معیشتی مطابق استانداردهای جهانی به خصوص است. سرانه مسکن مناسب به عنوان شاخصی برای ارزیابی وضعیت فقر مسکن شناخته میشود و هر فرد به حداقل ۱۶ مترمربع فضا نیاز دارد.
تجربیات جهانی نشان میدهد که کشورهایی مثل آلمان از سیاستهای مسکن مبتنی بر محدودیتهای زمینی بهره بردهاند. در ایران با وجود وسعت بافتهای فرسوده، زمینهای فراوانی برای ساخت واحدهای مسکونی جدید وجود دارد که میتواند به کاهش مشکلات مسکن کمک کند.
رویکرد کوچکسازی واحدهای مسکونی به جای ساخت خانههای با متراژ قابل قبول، به فقر مسکونی آسیب میزند و مشکلات اجتماعی و فرهنگی را تشدید میکند. همچنین، تجربیات گذشته نشان دادهاند که قیمت مسکن با اجرای طرحهای کوچکسازی، کاهش نمییابد و نیاز به راهکارهای اصلاحی است.
برای افزایش اثربخشی و بهبود نتایج، طرحهای جامع و پایدار مسکن باید بر اساس نیازهای واقعی جمعیت و رشد خانوادهها با دیدگاهی عمیقتر به ویژگیهای فرهنگی و جمعیتی طراحی شوند. این اقدام نه تنها به ارتقای کیفیت زندگی کمک میکند، بلکه به توسعه پایدار جامعه نیز کمک خواهد کرد.