مزیت نسبی: ریکاردو میگوید اگر کشورها بر اساس مزیت نسبی خود تخصصی شوند و آزادانه تجارت کنند همه به وضعیت بهتری خواهند رسید بیشترین سود را میبرند یعنی کشورها به سمت تولید محصولی بروند که در آن بهترین هستند.
مدل تجاری هکشر-اولین: کشورها باید روی تولیداتی متمرکز شوند که از ارزانترین فاکتور نسبی مانند استفاده از زمین نیروی کار سرمایه و غیر بهره ببرند. در این حالت در کشور از تجارت سود میبرند برای مثال در کشوری که نیروی کار ماهر وجود دارد و سرمایه نیز وجود دارد باید کالاهای سرمایه محور و مهارت محور تولید کند و کشورهایی که نیروی کار فراوانی دارد کالاهای کارگر محور تولید کند این نوع تخصصی شدن مزایای تجارت را افزایش میدهد رشد اقتصادی نیز افزایش مییابد .
تئوری جدید تجارت: کروگمن دو عنصر مهم نادیده گرفته شده در تجارت یعنی افزایش بازده به مقیاس و رقابت ناقص را بررسی کرد شرکتهای بزرگی که در کشورهای ثروتمند قرار دارند و بر صنایع خاصی مسلطند؛ نظریه پردازان تجارت جدید میگویند دولت باید سیاستهای حفاظتی مانند یارانه دادن و تعرفه گمرکی و غیر مداخله کند و شرکتها در مسیر شکوفایی قرار دهند و به ایجاد مزیت نسبی کمک کند.
منطقه بهینه پولی: ایجاد منطقه بهینه پولی یعنی اگر اقتصادی همگن است باید ارز واحد نیز داشته باشد تا تبادل و مبادلات راحتتر صورت گیرد. مثال در اروپا ۱۹ کشور با اقتصادی همگن واحد پولی مشترکی دارند که همان یورو است.
سه گانه ناممکن: نرخ ثابت تبدیل ارز،تحرک سرمایه بینالمللی و کنترل سیاست پولی که تنها میتوان دو گزینه از آنها را انتخاب کرد زیرا هرگز سومی نمیشوند. مثال دولت بخواهد نرخ ثابت تبدیل ارز را انتخاب کند تحرک سرمایه نیز فراهم میشود زیر امور مالی بینالمللی آزاد جریان دارد و در عین حال دولت اگر بخواهد سیاست پولی را کنترل کند مثلاً نرخ بهره را کاهش دهد تا بیکاری را رفع کند نمیتواند زیرا سرمایهگذاران برای کسب سود سپرده بیشتر به دنبال نرخ ارز دیگری میروند بنابراین باید ارزش پول ملی حفظ شود. پس دولتها مجبورند دو تا را انتخاب کنند یا مدیریت کلان و حل تورم و یا رکود اقتصادی یا تجارت بینالملل پایدار.
برابری قدرت خرید: در دنیای بدون مرز که اقتصاددانان میگویند جایی که بازار دستکاری نمیشود و آزاد است در این چنین جایی قیمت هر چیزی در همه جا یکسان است.