انتخاب عقلایی: مردم بی دلیل چیزی را انتخاب نمیکنند بلکه با استفاده از همه اطلاعات موجود و هزینه فایده آن را هم حساب میکنند تا با توجه به آنها تصمیم عقلایی بگیرند که به این فرایند حداکثرسازی سود نیز میگویند. گری بکر نشان میدهد اما در دنیای واقعی عقلانیت برای همه یکسان نیست بلکه دیدگاهها و اولویتها به زمان درآمد و دسترسی به اطلاعات هر کسی با دیگری متفاوت است. این توصیف اقتصاددانان کمک خواهد کرد که در شرایط عدم قطعیت تحلیل کنند و اقدامات آینده را پیشبینی کنند.
نظریه بازیها: دولتها شرکتها افراد و غیره روزانه تصمیمهای استراتژیک زیادی میگیرند. در اقتصاد برای مدل کردن تصمیم گیری در محیطی که تصمیم گیری معمولاً بدون هیچ آگاهی قبلی یا با آگاهی کمی از تصمیم دیگر بازیکنان است، محیط استراتژیک از نظریه بازیها استفاده میشود. در این بازی هر فرد یا بازیگر تصمیم خود را بر اساس انتظاری که از رفتار دیگر بازیگران دارد میگیرد.
نظریه انتخاب عمومی: نظریهپردازان انتخاب عمومی معتقدند که سیاستمداران اقدامات سیاسی خود را با ابزار علمی بیطرف نشان میدهند اما به دنبال افزایش حداکثر منافع شخصی خودشان هستند سیاستمداران اغلب نگران انتخاب مجدد خود شان هستند تا منافع عمومی. در حالت کلی تصمیمگیریهای سیاسی به جای اینکه در راستای منافع عمومی باشند به سمت منافع اختصاصی فعالان سیاسی متمایل میشوند.
نظریه مطلوبیت انتظاری: این نظریه به این موضوع اشاره دارد که مردم در شرایط عدم قطعیت چگونه تصمیم میگیرند برای آینده مردم. با وزندهی به احتمال وقوع و نتایج احتمالی که چقدر خوشحال خواهیم شد که سرمایهگذاری ها به ثمر نشیند و سود دهد یا عکس آن، با توجه به آن تصمیم گیری میکنند.
نظریه دورنما: این نظریه بیان میکند روشی که مردم برای چهارچوببندی تصمیمها استفاده میکنند در انتخاب هایشان تاثیرگذار است. تفاوت این نظریه با نظریه مطلوبیت انتظاری آن است که همه مردم از یک چارچوب یکسانی استفاده نمیکند حتی اگر به طور یکسان از انتخاب هراس داشته باشند ممکن است چیز متفاوتی را انتخاب کنند چون هر انتخابی را به شکل متفاوتی چهارچوب بندی کردهاند.